کد مطلب:124657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:482

الحسن و مکارم اخلاقه و معجزاته
(م 4179 - ح 1) - (بحار ج 43 ص 295):

قال ابوهریرة: كان النبی (ص) یقبل الحسن فقال الاقرع ابن حابس: ان لی عشرة من الولد ما قبلت احدا منهم فقال (ص): من لا یرحم لا یرحم.

ابوهریره گوید: رسول خدا (ص) حضرت امام حسن (ع) را میبوسید كه: اقرع بن حابس گفت: من، ده فرزند دارم كه هیچیك را نبوسیده ام. رسول خدا (ص) فرمود: كسیكه رحم نكند رحم نبیند.

(م 4180 - ح 2) - (بحار ج 43 ص 322):

عن ابی جعفر (ع) قال: ان امیرالمؤمنین (ع): لما حضره الوفاة قال لابنه الحسن: ادن منی حتی اسر الیك ما أسر الی رسول الله (ص) و أئتمنك علی ما أتمننی علیه، ففعل.

حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند چون حضرت امیرالمؤمنین (ع) را ارتحال بعالم بقاء نزدیك شد، بفرزندش حضرت امام حسن (ع) فرمود: نزدیك من آی تا رازی را كه حضرت رسول اكرم (ص) با من گفت با تو بگویم، و بنزد تو بامانت بسپرم چنانكه رسول خدای مرا امین دانسته بمن بامانت بسپرده و چنان كرد.

(م 4181 - ح 3) - (بحار ج 43 ص 266):

من كتاب حلیة الأولیاء قال: رأیت رسول الله (ص) واضعا الحسن علی عاتقه و قال: من احبنی فلیحبه.

در كتاب حلیة الأولیاء آورده كه (راوی گفت): رسول خدا (ص) را دیدم كه حسین (ع) را بدوش گرفته و میفرمود: هر كس دوستدار من است باید این پسر را دوست بدارد.

(م 4182 - ح 4) - (بحار ج 43 ص 266):

عن نعیم قال: قال ابوهریرة: ما رأیت الحسن قط الا فاضت عینای دموعا و ذلك انه اتی یوما



[ صفحه 399]



یشتد حتی قعد فی حجر رسول الله (ص) و رسول الله (ص) یفتح فمه ثم یدخل فمه فی فمه و یقول: اللهم انی احبه و احب من یحبه یقولها ثلاث مرات.

نعیم گوید: ابوهریره گفت: هیچوقت حسن (ع) را دیدار نمی كنم مگر آنكه چشمانم اشكبار میگردد، و این بدان جهت است كه: روزی شتابان از راه رسید و در دامن رسول خدا (ص) نشست، آنحضرت دهان مبارك خود را گشود و دهان او را بدهان خود نهاد و سه بار فرمود: خدایا! من او را و دوستدارانش را دوست میدارم.

(م 4183 - ح 5) - (بحار ج 43 ص 330):

عن ابی عبدالله (ع): لما صالح الحسن بن علی (ع) معاویة جلسا بالنخیلة فقال معاویة: یا ابامحمد بلغنی ان رسول الله (ص) كان یخرص النخل فهل عندك من ذلك علم، فان شیعتكم یزعمون انه لا یعزب عنكم علم شی ء فی الأرض و لا فی السماء؟ فقال الحسن (ع): ان رسول الله (ص) كان یخرص كیلا و انا اخرص عددا فقال معاویة: كم فی هذه النخلة؟ فقال الحسن (ع): اربعة آلاف بسرة و اربع بسرات. فأمر معاویة بها فصرمت و عدت فجاءت اربعة آلاف و ثلاث بسرات. ثم صح الحدیث بلفظها فقال (ع): و الله ما كذبت ولا كذبت فنظر فاذا فی ید عبدالله بن عامر بن كریز بسرة ثم قال (ع): یا معاویة اما والله لولا انك تكفر لأخبرتك بما تعمله و ذلك ان رسول الله (ص) كان فی زمان لا یكذب و انت تكذب و تقول: متی سمع من جده علی صغر سنه، و الله لتدعن زیادا و لتقتلن حجرا و لتحملن الیك الرؤس من بلد الی بلد فادعی زیادا و قتل حجرا و حمل الیه رأس عمرو بن الحمق الخزاعی.

از حضرت امام صادق (ع) است كه: چون حضرت امام حسن (ع) با معاویه صلح كرد، روزی در نخیله با هم نشسته بودند كه معاویه گفت: ای ابومحمد! بمن گفته اند: رسول الله (ص) حاصل و میوه نخله را تخمین میزد. آیا تو نیز این آگهی را داری؟ زیرا شیعیان شما معتقدند كه: آنچه در آسمان و زمین است از شما پوشیده نیست. حضرت امام حسن (ع) فرمود: رسول خدا (ص) میوه ی نخله را تخمین میزد كه: چند كیل است؟ ولی من میگویم: چند عدد خرما است.

معاویه گفت: بر این نخله چند دانه خرما است؟ حضرت امام حسن (ع) فرمود: چهار هزار و چهار دانه خرما بر این نخله است. معاویه دستور داد كه: خرماها را چیده و شمارش كنند كه پس از شمارش چهار هزار و سه دانه خرما بدست آمد. امام (ع) فرمود: بدانگونه كه گفتم: چهار هزار و چهار عدد خرما است. بخدا قسم نه دروغ گفته ام و نه خبر دروغ بمن داده شده است. در این موقع خرمائی را در دست عبدالله بن عامر بن كریز دید (فرمود: بنگرید! عدد خرما كامل است) سپس



[ صفحه 400]



فرمود: ای معاویه! اگر بیم كفرت نبود (كه سخنم را باور نكنی) بدانچه در آینده مرتكب میشوی ترا باخبر میساختم، زیرا رسول خدا (ص) در زمان خود بآنچه خبر میداد تكذیب نمیشد و تو تكذیب میكنی و میگوئی: با سن اندكی كه حسن داشت چگونه از جدش حدیث و یا علم شنیده و فراگرفته است؟ بخدا قسم كه: تو مدعی خواهی شد كه زیاد بن ابیه پسر ابی سفیان و برادر تست، و حجر بن عدی كندی را شهید خواهی كرد، و سرهای مسلمانان را از شهرها گذرانیده بسوی تو حمل خواهند كرد و این خبر امام بصحت واقع شد زیرا معاویه ادعای برادر بودن زیاد را كرد، و حجر بن عدی رحمه الله را شهید ساخت، و سر عمرو بن حمق خزاعی رحمة الله علیه بسوی او برده شد.

(م 4184 - ح 6) - (بحار ج 43 ص 326):

ابوحمزة الثمالی عن زین العابدین (ع) قال: كان الحسن بن علی (ع) جالسا فأتاه آت فقال: یابن رسول الله (ص) قد احترقت دارك؟ قال (ع): لا، ما احترقت. اذ أتاه آت فقال: یابن رسول الله (ص): قد وقعت النار فی دار الی جنب دارك حتی ما شككنا انها ستحرق دارك ثم ان الله صرفها عنها.

ابوحمزه ی ثمالی از حضرت امام زین العابدین روایت كرده كه فرمود: حضرت امام حسن (ع) نشسته بود كه شخصی رسید و گفت: ای پسر رسول خدا (ص) خانه ات سوخت؟

فرمود: نه، خانه ی من نسوخت، پس از آن دیگری آمد و عرض كرد: یابن رسول الله (ص)! خانه ی همسایه ات آتش گرفت و (آتش آنچنان بود كه:) ما یقین كردیم كه خانه ی شما را خواهد سوزانید، آنگاه خدای بزرگ آسیب آتش را از خانه ی شما بدور داشت و از آن برگردانید.

(م 4185 - ح 7) - (بحار ج 43 ص 327):

عنه (ع): ادعی رجل علی الحسن بن علی (ع) الف دینار كذبا و لم یكن له علیه فذهبا الی شریح فقال للحسن (ع): أتحلف؟ قال (ع): ان حلف خصمی اعطیه فقال شریح للرجل: قل بالله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة فقال الحسن (ع): لا ارید مثل هذا لكن قل: بالله ان لك علی هذا، و خذ الألف: فقال الرجل ذلك و اخذ الدنانیر فلما قام خر الی الأرض و مات، فسئل الحسن (ع) عن ذلك، فقال (ع): خشیت انه لو تكلم بالتوحید یغفر له یمینه ببركة التوحید، و یحجب عنه عقوبة یمینه.

و نیز از حضرت امام زین العابدین (ع) روایت است كه: مردی بدروغ ادعای هزار دینار از حضرت امام حسن (ع) كرد، هر دو بنزد شریح قاضی رفتند. شریح به حضرت امام حسن (ع) عرض كرد: آیا (بر برائت ذمه ی خود) سوگند یاد میكنی؟ امام (ع) فرمود: اگر خصم من سوگند یاد كند هزار دینار باو



[ صفحه 401]



میدهم. شریح به آن مرد گفت: بگو: سوگند بخدائی كه جز ذات پاك او معبودی نیست، خدائی كه دانای امور پنهان و آشكار است. امام (ع) فرمود: اینگونه سوگند از او نمی خواهم، بگو: سوگند به (الله) كه این مقدار از تو طلب كارم، و هزار دینار را بگیر. آن مرد بهمان ترتیب كه امام فرموده بود قسم خورد و دینارها بگرفت، و چون برخاست فورا به زمین افتاد و مرد، سبب آنرا از حضرت امام حسن (ع) پرسیدند (كه چرا نوع سوگند قاضی را نپسندیدید و ترتیبی كه خود فرمودید سوگند را پذیرفتید؟) فرمود: ترسیدم سوگند دروغش به بركت توحید بخشیده شود و از كیفر قسم دروغ بدور ماند.

(م 4186 - ح 8) - (بحار ج 43 ص 327):

محمد الفتال النیسابوری فی مونس الحزین بالاسناد، عن عیسی بن الحسن عن الصادق (ع) قال: بعضهم للحسن بن علی (ع) فی احتماله الشدائد عن معاویة فقال (ع): كلاما معناه: لو دعوت الله تعالی لجعل العراق شاما و الشام عراقا و جعل المرأة رجلا و الرجل امرأة فقال الشامی: و من یقدر علی ذلك؟ فقال (ع): انهضی الا تستحین ان تقعدی بین الرجال، فوجد الرجل نفسه امرأة ثم قال (ع): و صارت عیالك رجلا و تقاربك و تحمل عنها و تلد ولدا خنثی فكان كما قال (ع): ثم انهما تابا وجائا الیه فدعا الله تعالی فعادا الی الحالة الاولی.

محمد فتال نیشابوری در كتاب مونس الحزین به سند خود از عیسی بن حسن از امام صادق (ع) روایت نموده كه فرمود: بعضی از اصحاب بحضرت امام حسن (ع) درباره ی اذیت هائی كه از سوی معاویه به حضرت میرسد و آنجناب همه ی آن مشقات را تحمل مینمایند؛ بسخن نشستند، امام (ع) سخنی به این مضمون فرمود كه: اگر از خدای تعالی مسئلت دارم عراق را شام و شام را عراق، و زن را مرد و مرد را زن گرداند، مردی از اهل شام حاضر بود و گفت: چه كسی بر انجام چنین كاری قدرت دارد؟ امام (ع) به وی فرمود: ای زن از جای خود برخیز! آیا خجالت نمیكشی كه در میان مردان اجنبی و بیگانه نشسته ای؟ آن مرد خود را زن یافت. امام (ع) باو فرمود: هم اكنون همسرت مرد شده و او با تو هم بستر میشود و تو از او حمل میگیری و بچه ی خنثائی خواهی زائید و حقیقت امر چنان شد كه امام (ع) فرموده بود. سپس مرد و زن بخدمت امام شرفیاب شده و توبه كردند و بر اثر دعای آنحضرت بحالت نخستین برگشتند.

(م 4187 - ح 9) - (بحار ج 43 ص 328):

من كتاب الدلائل لابی جعفر ابن رستم الطبری باسناده الی عبدالله بن عباس (ره) قال: مرت بالحسن بن علی (ع) بقرة فقال (ع): هذه حبلی بعجلة انثی لها غرة فی جبینها و رأس



[ صفحه 402]



ذنبها ابیض، فانطلقنا مع القصاب حتی ذبحها فوجدنا العجلة كما وصف (ع) علی صورتها، فقلنا: اولیس الله عزوجل یقول: «و یعلم ما فی الارحام» «سورة لقمان - 34 «، فكیف علمت؟ فقال (ع): ما یعلم المخزون المكنون المجزوم الذی لم یطلع علیه ملك مقرب و لا نبی مرسل غیر محمد (ص) و ذریته (ع).

ابوجعفر بن رستم طبری در كتاب دلایل به اسناد خود از عبدالله بن عباس آورده كه گفت: گاو ماده ای از كنار حضرت امام حسن (ع) بگذشت. امام (ع) فرمود: این گاو به یك گوساله ی ماده كه پیشانی و آخر دمش سفید است حمل برداشته، ما همراه قصاب رفتیم. چون گاو را ذبح كرد، گوساله را بهمان وضعی كه از امام شنیده بودیم یافتیم، و گفتم: مگر خدای تعالی در قرآن كریم نفرمود: «لقمان - 34: و خدا میداند كه در رحم مادران چیست» تو چگونه دانستی؟ فرمود: علمی كه در گنجینه ی غیب الهی است و حتمی الوقوع ولی پنهان است و هیچ ملك مقرب و پیغمبر مرسلی آنرا نمیداند، محمد و خاندان و فرزندان پاكش علیهم السلام آنرا میدانند.

(م 4188 - ح 10) - (بحار ج 43 ص 330):

عن ابی عبدالله قال: ان الحسن بن علی (ع) كان عنده رجلان فقال لأحدهما: انك حدثت البارحة فلانا بحدیث كذا و كذا، فقال الرجل: انه لیعلم ما كان، و عجب من ذلك فقال (ع): انا لنعلم ما یجری فی اللیل و النهار ثم قال (ع): ان الله تبارك و تعالی علم رسوله (ص) الحلال و الحرام، و التنزیل و التأویل، فعلم رسول الله (ص) علیا علمه كله.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت امام حسن (ع) به یكی از دو مرد كه در محضرش بودند، فرمود: تو دیروز به فلانی چنین و چنان گفتی. آنمرد از این بیان شگفتی نموده گفت: راستی كه او (امام حسن (ع) آنچه واقع شده است كاملا میداند. امام (ع) فرمود: امور و حوادثی كه در شب و روز میگذرد، ما میدانیم. آنگاه فرمود: خدای تبارك و تعالی حلال و حرام و تنزیل و تأویل را بحضرت رسول اكرم بیاموخت و آنحضرت همه ی آنها را به حضرت علی بن ابیطالب (ع) تعلیم داد.

(م 4189 - ح 11) - (بحار ج 43 ص 331):

قال الصادق (ع): حدثنی ابی، عن ابیه (ع) ان الحسن بن علی بن ابی طالب (ع) كان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و كان اذا حج حج ماشیا و ربما مشی حافیا و كان اذا ذكر الموت بكی و اذا ذكر القبر بكی، و اذا ذكر البعث و النشور بكی، و اذا ذكر الممر علی الصراط بكی و اذا ذكر العرض علی الله تعالی ذكره شهق شهقة یغشی علیه منها، و كان اذا قام فی صلاته



[ صفحه 403]



ترتعد فرائصه بین یدی ربه عزوجل، و كان اذا ذكر الجنة و النار اضطرب اضطراب السلیم، و سأل الله الجنة و تعوذ به من النار.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: پدرم از پدرش خبر داد كه: امام حسن بن علی (ع) عابدترین، و پارساترین، و والاترین مردم زمان خود بود، و چون بحج میرفت پیاده و چه بسا پای برهنه راه می پیمود، و وقتی یاد مرگ و قیامت و حشر و نشر و گذشتن از صراط میكرد، میگریست، و هنگامیكه بیاد عرض اعمال به پیشگاه خداوندی می افتاد صیحه میزد و غش میكرد، و بهنگام نماز بندهای بدن مباركش میلرزید، و چون یاد از بهشت و دوزخ میكرد همانند مارگزیده بخود می پیچید و از خدای تعالی بهشت مسئلت میداشت و از آسیب آتش (دوزخ) باو پناه میبرد.

(م 4190 - ح 12) - (بحار ج 43 ص 332):

عن الرضا عن آبائه (ع) قال: لما حضرت الحسن بن علی ابی طالب (ع) الوفاة بكی فقیل له: یابن رسول الله (ص) اتبكی و مكانك من رسول الله (ص) الذی انت به؟ و قد قال فیك رسول الله (ص) ما قال؟ و قد حججت عشرین حجة ماشیا؟ و قد قاسمت ربك مالك ثلاث مرات حتی النعل و النعل؟ فقال (ع): انما ابكی لخصلتین: لهول المطلع و فراق الأحبة.

حضرت امام رضا (ع) بروایت از پدران بزرگوار خود (ع) فرمود: كه: حضرت امام حسن مجتبی (ع) بهنگام احتضار میگریست. عرض كردند: ای پسر رسول خدا! با قرابت و مكانی كه نسبت برسول خدا (ص) داری گریه میكنی؟ در حالی كه رسول اكرم (ص) در مقام تو آنچه شایسته بود فرموده است، و تو بیست بار پیاده بحج رفته ای و سه بار تمام دارائی و حتی كفش پای خود را با خدا تقسیم كرده (و در راه او انفاق كرده) ای؟ فرمود: من برای دو خصلت گریه می كنم: برای شب دفن (اولین شبی كه بخانه قبر میروم)، و برای جدا شدن و فراق دوستان.

(م 4191 - ح 13) - (بحار ج 43 ص 338):

عن الزهری، عن انس بن مالك قال: لم یكن احد اشبه برسول الله من الحسن بن علی (ع).

زهری بنقل از انس بن مالك گوید: حضرت امام حسن (ع) از همه كس به رسول خدا (ص) بیشتر شباهت داشت. (هیچكس بیشتر از حسن بن علی (ع) برسول خدا (ص) شبیه تر نبود).

(م 4192 - ح 14) - (بحار ج 43 ص 339):

اما زهده (ع) فقد جاء فی روضة الواعظین: ان الحسن بن علی (ع) كان اذا توضأ ارتعدت مفاصله، و اصفر لونه، فقیل له فی ذلك فقال: حق علی كل من وقف بین یدی رب العرش ان یصفر لونه، و ترتعد مفاصله.



[ صفحه 404]



اما زهد و پارسائی آن حضرت، چنانكه در كتاب روضة الواعظین آمده است: مقاصل بدن مبارك حضرت امام حسن بن علی (ع) بهنگام وضو می لرزید، و رنگ مباركش زرد میشد. علت را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار و شایسته است كه: هر كس در پیشگاه پروردگار بایستد؛ رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.

(م 4193 - ح 15) - (بحار ج 43 ص 347):

و من كرمه وجوده (ع) ما رواه سعید بن عبدالعزیز قال: ان الحسن سمع رجلا یسأل ربه تعالی ان یرزقه عشرة آلاف درهم، فانصرف الحسن (ع) الی منزله فبعث بها الیه.

از جمله كرامت و بخشش آن حضرت چیزیست كه سعید بن عبدالعزیز گفت: حضرت امام حسن مجتبی (ع) شنید: مردی از خدای تعالی تمنا می كرد كه ده هزار درهم روزیش فرماید. آن حضرت بخانه برگشته و ده هزار درهم برای آن مرد فرستاد.

(م 4194 - ح 16) - (بحار ج 43 ص 343):

قال انس: حیت جاریة للحسن بن علی (ع) بطاقة ریحان فقال لها: انت حرة لوجه الله فقلت له فی ذلك فقال (ع): ادبنا الله تعالی: فقال: (و اذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها). «سوره ی نساء - 16 «.

انس گوید: كنیزی با هدیه یك شاخه ی ریحان حضرت امام حسن (ع) را ستایش كرد، آن حضرت بكنیزك گفت: تو در راه خدا آزاد هستی، من علت این لطف را از امام (ع) پرسیدم. فرمود: خداوند اینگونه ما را ادب فرموده است كه در قرآن مجید فرماید: (نساء - 86):«و هر گاه كسی شما را ستایش كند شما نیز در مقابل بستایش بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید.».

(م 4195 - ح 17) - (بحار ج 43 ص 345):

عن مناقب ابن شهرآشوب: طاف الحسن بن علی (ع) بالبیت فسمع رجلا یقول: هذا ابن فاطمة الزهراء، فالتفت الیه فقال: قل: علی بن ابی طالب فأبی خیر من امی.

در كتاب مناقب ابن شهرآشوب است كه: حضرت امام حسن (ع) بهنگام طواف خانه كعبه معظمه شنید مردی میگوید: این، پسر فاطمه ی زهرا (ع) است. امام (ع) بآن مرد توجه كرده فرمود: بگوی: پسر علی بن ابیطالب است زیرا پدرم از مادرم بهتر بود.

(م 4196 - ح 18) - (بحار ج 43 ص 352):

عن نجیح قال: رأیت الحسن ابن علی (ع) یأكل و بین یدیه كلب كلما اكل لقمة طرح للكلب مثلها فقلت له: یابن رسول الله (ص) الا ارجم هذا الكلب عن طعامك؟ قال (ع): دعه انی



[ صفحه 405]



لأستحی من الله عزوجل ان یكون ذو روح ینظر فی وجهی و انا آكل ثم لا اطعمه.

نجیح گوید: حضرت امام حسن مجتبی (ع) را دیدم غذا میخورد و سگی در پیش روی آن حضرت بود، امام (ع) هر لقمه ای كه میخورد، لقمه ای بسوی سگ می افكند به آن حضرت عرض كردم: ای پسر رسول خدا (ص) اجازت فرمائید این سگ را از پیرامون غذایت دور كنم. فرمود: او را بحال خود بگذار كه من از خدای عزوجل شرم میدارم كه خود غذا بخورم و جانداری بمن نگاه كند و من از غذایم باو نخورانم.

(م 4197 - ح 19) - (بحار ج 44 ص 24):

قال الحسن (ع): والله لا یحبنا عبد ابدا و لو كان اسیرا فی الدیلم الا نفعه حبنا، و ان حبنا لیساقط الذنوب من بنی آدم كما یساقط الریح الورق من الشجر.

حضرت امام حسن (ع) فرمود: بخدا قسم هیچگاه بنده ای ما را دوست نمی دارد و اگر چه در سرزمین دیلم اسیر و دربند باشد مگر كه دوستی ما به او سود خواهد رسانید، و براستی كه محبت ما گناهان بنی آدم را از میان می برد چنانكه برگهای درختان بهنگام وزش باد می ریزد.

(م 4198 - ح 20) - (بحار ج 44 ص 25):

روی ان رسول الله (ص) ابصر الحسن بن علی (ع) مقبلا فقال: اللهم سلمه و سلم منه.

گویند: حضرت رسول اكرم (ص) حسن بن علی (ع) را دید كه بسوی او پیش میرود، گفت: خدایا او را بسلامت دار.

(م 4199 - ح 21) - (بحار ج 44 ص 104):

قال معاویة للحسن بن علی (ع): انا اخیر منك یا حسن، قال (ع): و كیف ذاك یا ابن هند؟ قال: لأن الناس قد اجمعوا علی و لم یجمعوا علیك قال: هیهات هیهات لشر ما علوت، یابن آكلة الاكباد، المجتمعون علیك رجلان: بین مطیع و مكره، فالطامع لك عاص لله، و المكره معذور بكتاب الله، و حاش لله ان اقول: انا خیر منك فلا خیر فیك ولكن الله برأنی من الرذائل كما برأك من الفضائل.

معاویه به حضرت امام حسن (ع) گفت: من از تو بهترم، امام فرمود: ای زاده ی هند این برتری از كجا است؟ معاویه گفت: چونكه مردم با من بیعت كردند و بمن گرویدند ولی با تو بیعت نكرده و بتو نگرویدند. فرمود: هرگز چنین نیست، كه تو با بدی و شرارت مقام والائی بدست آورده ای پسر زن جگرخوار! پیروان تو از دو دسته بیرون نیستند: یا چشم بسته از تو اطاعت كرده اند، یا مجبور و ناگزیر فرمانپذیر تو شده اند. آنكس كه بطمع از تو اطاعت كرد مسلما معصیت و نافرمانی خدا



[ صفحه 406]



كرده، و آنكه مجبور بوده بحكم كتاب خدا معذور است. حاش لله بخدا قسم تحاشی میكنم از اینكه بگویم: من از تو بهتر هستم، زیرا در تو خیر وجود ندارد، ولی خدای تعالی مرا از رذایل بدور داشت چنانكه ترا از فضایل بی بهره فرمود.

(م 4200 - ح 22) - (بحار ج 44 ص 137):

عن علی (ع) قال: اشبه الحسن رسول الله (ص) مابین الصدر الی الرأس و الحسین اشبه النبی (ص) ما كان اسفل من ذلك.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: حضرت امام حسن (ع) از سر تا سینه بیشتر از همگان به رسول خدا (ص) شبیه بود، و حضرت امام حسین (ع) از سینه تا قدم به آن حضرت بیشتر شباهت داشت.